♦️ملودی عشق پارت ۲۳♦️
نگاهشون به در داد و دستش رو روی لباش کشید
=نرم بود!
با تکون داد سرش سعی در از بین بردن افکارش کرد و سرش رو زیر پتو برد
بعد از چند دقیقه خوابش برد
۱
جونگکوک:
شیرینی لب هاش ک با تلخی دارو مخلوط شده بود مزه عجیبی داشت
لبخندی زدم به طرف اشپزخونه رفتن لیوان آبی پر کردم و کمی ازش خوردم تا مزه تلخ دارو از بین بره
€دوسش داری مگه ن؟
با صدای جیمین سریع به طرف چرخیدم و با تعجب نگاش کردم.
#:ه..ها....ن...نهههه.....معلومه ک نه!
€من قبل از این ک محافظت باشم رفیقتم!
و البته یه مردم میفهمم که دوسش داری
#:آره خب........تازگی ها فهمیدم ک برام خیلی مهمه ولی نمیتونم بهش بگم
لطفا تو هم به کسی چیزی نگو!
€چرا؟
#:ملکه اونو از قصر بیرون کرد چون خانواده ای نداشت و یتیم بود
حالا توقع داری برم بهش بگم عاشقش شدم؟
معلوم نیست چ بلایی سرش میاره!
€الان خونواده داره!
مگه نگفتی افسر کیم برادرشه؟
#:خب اره ولی بازم میترسم
€میفهمم!
#:ممنون
€به هر حال کمکی خواستی من هستم!
#:ممنون رفیق!
یک هفته بعد/
نیا:
تو این یک هفته حال لونا کاملا خوب شده بود!
اینقدر اسرار کرد تا آخر افسر کیم تو ارتش استخدامش کردن
فرمول شیلیکارو به افسر کیم داده بود و باهم روش کار میکردن
پرنس کوک هم به قصر برگشته بود تا به گفته ی خودش ب کاراش رسیدگی کنه ولی من میدونم ک در اصل بهخاطر این ک نزدیک لونا باشه برگشته قصر
از رفتار هاش میشه فهمید ک بهش حسایی داره
لونا دختر مهربون و پاکیه حتما اونم ازش خوشش میاد
امروز قرار دوباره کلاس های پیانو رو شروع کنیم
چون تا چند روز دیگه مراسم عید پاک برگزار میشه و پرنس قرار پیانو بزنه
لباس مناسبی پوشیدم به طرف سالن موسیقی رفتم
پرنس پشت پیانو نشسته بود و موسیقی جدید رو میزد.
یه موسیقی آشنا و لذت بخش
اما حالا دیگه اذار دهنده شده بود
اروم اشکام صورتمو پر کرد
حتا متوجه تمو شدن اهنگ هم نشده بودم
به تکون دادن بازو هم توست پرنس به خودم اومدم به چشماش خیره شدم
+اون موسیقی......
&از بین نت های خودت پیداش کردم به نظر جالبمیومد واسه همین خواستم امتحانش کنم
متاسفم
+خیلی خوب بود!
&او واقعا؟
پس دلیل اشک ریختن چیه؟
دوباره باز کردم و اشکام جاری شد
+اونو مادرم نوشته بود
باز سنگینی ک گلومو چنگ میزد شکستم
بعد از چند سال این دومین باری بود ک برای مادرم اشک میریختم
نویسنده:
پرنس با دیدن اشکای دختر روبه روش ک حالا میشد اسم معشوقه پرنس رو روش گزاشت ناراحت شد
سرش رو روی سینش گزاشت و موهاشو نوازش میکرد
تا شاید بتونه معشوقش رو اردم کنه
نیاا:
از این ک بغلم کرده بود خجالت کشیدم ولی خب داشتن یه شونه مردانه برای فرود آمدن اشکات خیلی خوب بود
بهش نیاز داشتم
چند دقیقه بعد ک اروم شدم سرم رو بلند کرد و به چشمام خیره شد
+متاسفم
&اشکالی نداره
امروز رو برو استراحت کن نمیخاد کلاس برگزار کنیم......هوووم؟
+بله...ممنونم!
پارت بعدی امادس کامنتا ۳۰۰ میزارم
=نرم بود!
با تکون داد سرش سعی در از بین بردن افکارش کرد و سرش رو زیر پتو برد
بعد از چند دقیقه خوابش برد
۱
جونگکوک:
شیرینی لب هاش ک با تلخی دارو مخلوط شده بود مزه عجیبی داشت
لبخندی زدم به طرف اشپزخونه رفتن لیوان آبی پر کردم و کمی ازش خوردم تا مزه تلخ دارو از بین بره
€دوسش داری مگه ن؟
با صدای جیمین سریع به طرف چرخیدم و با تعجب نگاش کردم.
#:ه..ها....ن...نهههه.....معلومه ک نه!
€من قبل از این ک محافظت باشم رفیقتم!
و البته یه مردم میفهمم که دوسش داری
#:آره خب........تازگی ها فهمیدم ک برام خیلی مهمه ولی نمیتونم بهش بگم
لطفا تو هم به کسی چیزی نگو!
€چرا؟
#:ملکه اونو از قصر بیرون کرد چون خانواده ای نداشت و یتیم بود
حالا توقع داری برم بهش بگم عاشقش شدم؟
معلوم نیست چ بلایی سرش میاره!
€الان خونواده داره!
مگه نگفتی افسر کیم برادرشه؟
#:خب اره ولی بازم میترسم
€میفهمم!
#:ممنون
€به هر حال کمکی خواستی من هستم!
#:ممنون رفیق!
یک هفته بعد/
نیا:
تو این یک هفته حال لونا کاملا خوب شده بود!
اینقدر اسرار کرد تا آخر افسر کیم تو ارتش استخدامش کردن
فرمول شیلیکارو به افسر کیم داده بود و باهم روش کار میکردن
پرنس کوک هم به قصر برگشته بود تا به گفته ی خودش ب کاراش رسیدگی کنه ولی من میدونم ک در اصل بهخاطر این ک نزدیک لونا باشه برگشته قصر
از رفتار هاش میشه فهمید ک بهش حسایی داره
لونا دختر مهربون و پاکیه حتما اونم ازش خوشش میاد
امروز قرار دوباره کلاس های پیانو رو شروع کنیم
چون تا چند روز دیگه مراسم عید پاک برگزار میشه و پرنس قرار پیانو بزنه
لباس مناسبی پوشیدم به طرف سالن موسیقی رفتم
پرنس پشت پیانو نشسته بود و موسیقی جدید رو میزد.
یه موسیقی آشنا و لذت بخش
اما حالا دیگه اذار دهنده شده بود
اروم اشکام صورتمو پر کرد
حتا متوجه تمو شدن اهنگ هم نشده بودم
به تکون دادن بازو هم توست پرنس به خودم اومدم به چشماش خیره شدم
+اون موسیقی......
&از بین نت های خودت پیداش کردم به نظر جالبمیومد واسه همین خواستم امتحانش کنم
متاسفم
+خیلی خوب بود!
&او واقعا؟
پس دلیل اشک ریختن چیه؟
دوباره باز کردم و اشکام جاری شد
+اونو مادرم نوشته بود
باز سنگینی ک گلومو چنگ میزد شکستم
بعد از چند سال این دومین باری بود ک برای مادرم اشک میریختم
نویسنده:
پرنس با دیدن اشکای دختر روبه روش ک حالا میشد اسم معشوقه پرنس رو روش گزاشت ناراحت شد
سرش رو روی سینش گزاشت و موهاشو نوازش میکرد
تا شاید بتونه معشوقش رو اردم کنه
نیاا:
از این ک بغلم کرده بود خجالت کشیدم ولی خب داشتن یه شونه مردانه برای فرود آمدن اشکات خیلی خوب بود
بهش نیاز داشتم
چند دقیقه بعد ک اروم شدم سرم رو بلند کرد و به چشمام خیره شد
+متاسفم
&اشکالی نداره
امروز رو برو استراحت کن نمیخاد کلاس برگزار کنیم......هوووم؟
+بله...ممنونم!
پارت بعدی امادس کامنتا ۳۰۰ میزارم
- ۳.۲k
- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط